From nothing/birn days

اومدم کافه ملک تو بازار نشستم چای بدون قند بدون نبات بدون شیرینی سفارش دادم با اولین سیگار صبحم.چون خیلی مستم میکنه.پایین شتر خونه در حال مرمته یه نفر که معلومه اهل اینجا نیست داره با موبایلش حرف میزنه اون پایین، تیشرت صورتی کمرنگی پوشیده با کفش راحت و شلوار و عرقچین طوسی، تو دست راستش یه چیز قرمزی بود که فکر کردم اناره بعد فهمیدم متره. اونورتر دور حوض خالی از آب دو تا قوطی کوکا افتاده که خیلی عجیبه وسط اون همه صندوق و خمره و در چوبی و سبد و کلی چیز قدیمی و یه پروانه ی سفید بالاسرشون پرواز می کنه.
همین.

Comments