پانصدوشصت یورویی

با یه دوستی قرار گذاشتیم  از محل کارامون برسیم پارک خانه و بریم راه بریم حرف بزنیم تو این وسط دوستم  زنگ زد از کاشان اومده باید یه بسته پول بهم برسونه برای دوست دیگه م که اصفهانه . که گفتم بیا فلانجا .ما دوتا قدم زنان رسیدیم به کافه نزدیک . محمد رضا آب سفارش داد من قهوه ی پرتقال دارچین تو این وسطم آقای گوزن که همیشه «نزدیکه » برامون بیسکوییت شکری آورد .سیگار دود کردیم و گپ زدیم من لباسام مشکی بود . دوست دیگه م رسید سرمیز   سرپا وایساد و یورو ها رو داد شمردم و سیگار کشید دست داد بره . من گفتم شبیه گروه های مافیایم و برای رد گم کنی تو کافه ایم . گفتم کی میاد بگیرتشون که جواب داد دوستش میاد و بهت زنگ می زنه فردا. یجور جو مافیا و قاچاق گرفته م که رفتم دستشویی و پولا رو گذاشتم تو سوتین گیپوریم و بیشتر حس کردم مرموز شدم.

Comments