در ستایش لحظه ی خنک


یک زمان کوتاهی زیر دوش هست که  آخر همه چی که می خوام شیر آبو ببندم، اول شیر آب گرم رو می بندم و زیر دوش منتظر اون زمان کوتاهه سراسر یخ شدن آب میشم و وقتی از رو سرم سر می خوره تا شونه هام آبو قطع می کنم. اون چند لحظه  زمان فوق العاده ای از فریز کردن همه ی فکرا خیالا و خاطره هاست، همه چی خاموش میشه به طرز دلنشینی شبیه خالی شدن، نه شبیه تموم شدن.
 چون وقت تموم شدن  یسری حس با آدمه ولی وقت خالی شدن تموم تمومه انگار که سیم برق اتصال پیدا کنه با زمین و همه ی جون برقی خالی شه بره  به یه منبع بزرگتری از همون چیز.

Comments