اگه حتی بین ما.

صبح زود بود، رومون به سمت کمد دیواری بود که درش باز بود.پیرهناش چهارخونه و راه راه و کبریتی کنار هم آویزون بودن، گفتم عه اون چه قشنگه که راه راه طوسی داره با سر آستین کشبافت طوسی.گفت از کجا میگی.گفتم کمدت.گفت برای چشمای من دوره.بیشتر توضیح دادم. بعد خوابمون برد دوباره.وقتی رفته بود حاضر شه و رو کاناپه دراز کشیده بودم، سیگارم دستم بود و قاب های رو دیوار رو نگاه می کردم، اومد نزدیکم  گفت پیرهنی که دوست داشتی، نمی دونم چه شوخی ای کردم یه پاش رو مبل بود که جوراب بپوشه و با جوراب زد به رون پای بیرون از دامنم و خندیدیم. انگار سال ها همو می شناختیم.

Comments