بر آمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی / فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت


دلم برای تو تنگ شده . برای دو شب پیشم .برای بچگیم . برای موهای آبیم . برای سفت بغل شدن برای نوازش موی کسی برای بی نهایت بوسیدن .برای زرشک پلو با مرغ . برای تو آب بودن . برای زمستون . برای کلاس زبان . برای هرچیزی که میشه داشت هنوز و نمیشه داشت هیچ وقت . دلم تنگه .  بعد فکر می کنم راهش چیه ؟ اصلا دلتنگی چیه که نه غمه نه شادیه نه کمه نه زیاده . کاش قرص می خوردم . کاش راحت فراموش می کردم یا اصلا دکمه ای بود یا سیمی رو از پریز کشیدنی . هر چیز قابل دسترسی  فیزیکی برای قطع کردن فکر و خیال .اصلا کاش از چشمام چیزی معلوم نبود . کاش میشد بهش بنویسم .ببخشید میشه بیام پیشت دو گیلاس ویشنوفکا برام بریزی فلفلی و تند بعد هم موهامو نوازش کنی با اینکه فره و گیر می کنه تو انگشتای باریک و بلندت؟اصلا از جغرافیا حرف بزن از سرما و گرما .از مصدق بگو و خمینی  آخرشم یه سعدی بخون یا نخون ولی من تو بغلت باشم با سیگار با گرما و مستی وینشنوفکا.
پ ن :نوشته ای از ماه ها پیش.

Comments