من نغمه سرای دل عاشق گذران

شب شده بود یعنی غروب شده بود ماه بالا میومد صدای اذان میومد بعد تو چشمای هم خیره شدیم سیب گلوی آدمش بالا پایین می شد شبیه قورت دادن حرف و بغض و من اشکام ریخت تلفنش زنگ خورد تماس کاری بود و بوق ممتد آژانس که من پِیش رفتم و شب شروع شد .

Comments