با نگاهه آخه الاغ

مثل همیشه صبح که خوابالو خوابالو در کارگاه رو باز کردم اومده بود پشت در استقبال و از موقع های به ندرتی بود که میویی کرد خیلی با حوصله  باهام اومد تا کتابا و هندزفری رو گذاشتم رو صندلی، سمت دستشویی می رفتم و می دونستم دوقدم باهام فاصله داره دو قدم گربه ای که اگه من یهو وایسم تق می خوریم بهم حتی . پیش ظرف غذاش وایسادم  دیدم هم آب داره هم غذا حوصله خواسته سومشو نداشتم .سرسری گفتم عه غذا که داری و گوله های خشک قهوه ای رو ریختم زمین که یعنی بیا راحت تر بخور .اینکارو که کردم  سرخورده یه نگاهی بهم کرد که یعنی "آخه الاغ اینو که با پنجه می تونستم برگردونم .از صبح پی ت موس موس می کنم که نوازشی بهم برسونی چقدر تو الاغی آخه.رفتم دستشویی وقتی اومدم پنجه هاشو کشید به دیوار رفت رو مبل  روبرویی من  یطوری صورتشو روبه دیوار چسبونده ریخت منو نبینه که میترسم چشماش چپ شه منم نشستم لاک کهکشانی می زنم و تو دلم میگم برو بابا حوصله ناز کردن تو رو و ناز کشیدن ندارم لاکم که زدم اصلا نمیشه.

Comments