شب دو

داشتم چراغ ها رو خاموش می کردم گفت چراغ جاده رو روشن بذار ،جاده یه تیکه جا بین دستشویی و اتاق و حال و کمده چراغش نور قرمز پیچیده تو لوستر کاغذیه.
تا صبح چشمم به جاده بود و مست و حیران و ناباور از اینا.

Comments