یبار باید یه کتاب بنویسم در باب لذت جویی و کامیابی و حتما هم باید تقدیمش کنم به بابا و مقدمه هم  از بابا بنویسیم از لذتی که او میبرد و رنجی که دیگران میکشیدن و در مورد منم همینه .اونطور که خسته نمیشد از بازی فوتبال و ورق و یا خوراکی  که ممکن بود  یهو لذت بستنی قیفی پاک رو درک کنه که تا چند هفته هر روز همین بستنی رو عصر میخوردیم همینطور بادوم زمینی و همینطور  بیسکوییت کش دار شیرین عسل.
باید فصل ها ی کتاب اینا باشه و باز اضافه خواهد شد :در ستایش لذت
لذت سفر
لذت راه
لذت یار
لذت غم و اندوه
لذت فراق
ِلذت خرید
لذت آشپزخانه
لذت رخت خواب
لذت لب جوی
لذت تماشا
و .....

Comments