اوورچی اَمی جان

یه روزایی همه چی بهم گره میخوره ،درگیرودار کار و بی پولی بدون خونه بودن  و اتاق نداشتن پریود شدم سرما هم خورده م رسما بی حوصله و بی جونم ،تو این وقتا اشک و غم و آه  یه مایع غلیظ در حال سر اومدنی میشه که تو کل تنم حسش میکنم   منتظر ماهی که جزر و مد بهمش بریزه،حالا هر چی هم روش تاثیر میذاره از پیغام تلگرامی دوستم  که شوخی  من براش شوخی نبوده و ناراحتی کرد سرم  و اشکم در اومد تا اینجای این ترانه ی قاسم عالی اف  که میگه "اوورچی اَمی وور مَ منی من بو داغئن مارالی ام"
که  گریه م میگیره که بابا دست بردار از سرم بذار چند صباحی برا خودم دلی دلی به چره م دیگه منکه با کسی کاری ندارم چیزی نمیخوام ،میخوم تنها باشم راهی برم نگاهی کنم ،همین.
پ ن:یعنی"آهای شکارچی منو نزن که من آهوی این کوهستانم"

Comments