از نامه های وولف

"عشقم به دوستانم،شور و شوقم،حس ضروری مهم بودن،قدرت دوست داشتن و اشتیاقم به زندگی بشری را از من بگیرید و آن گاه هیچ چیز نخواهم بود جز یک پوسته ،یک نخ بی رنگ و پوسیده که باید مانند هر آشغال دیگری دور انداخته شود."
نامه ،۱۹ اوت ۱۹۳۰


تمام بعد ازظهرم نشستم این پایین و به جمله ها فکر کردم به اینکه چند تا چیز از این لیست کم میشه و چندتا اضافه میشه در مورد من و چطور یک نفر شصت سال قبل ازمن تو نامه ای اینطور  فکر میکرده که الان من و اگر ما داریم تکرار میشیم چرا داریم تکرار میشیم و چی داره کامل میشه .

Comments